پوسیدگی آرمیلاریایی ریشه، طوقه و یقه درختان میوه یکی از بیماري هاي مهم و بسیار خسارت زا است. از طرف دیگر عدم شناخت یا شناخت غلط از عوامل بیماري زا است که باعث سم پاشی هاي بی رویه، آلودگی محیط زیست و هدر رفتن نیرو و سرمایه می شود. گونه هاي مختلفی از قارچهاي آرمیلاریایی به ریشه، تنه و یقه درختان میوه حمله کرده و خسارت می زنند.
قارچ عسلی انتشار جهانی داشته و به ویژه در مناطق معتدل و حاره اي فعالیت دارد. این بیماري در جنگل هاي کاشته شده، جنگل هاي بومی، باغ هاي میوه، تاکستان ها و فضاي سبز شهري دیده می شود و قارچ عامل بیماري داراي دامنه میزبانی وسیع بوده و حتی می تواند روي گیاهان غیر چوبی نیز خسارت وارد کند.
این بیماري خسارت هاي فراوانی را در مناطق معتدله آمریکاي شمالی، اروپا، آسیا، استرالیا، نیوزلند، آفریقاي جنوبی و بسیاري مناطق دیگر وارد می کند و حتی در مناطق گرمسیري حاره اي آفریقا، آمریکاي جنوبی وسریلانکا وجود داشته و خسارت می زند؛ منتهی شدت بیماري به اندازه مناطق معتدل نبوده و فقط در ارتفاعات دیده میشود. درایران براي اولین بار توسط قوام الدین شریف در سال 1339 از ریشه درختان سیب واقع در لواسان گردآوري و گزارش شده است.
در ادامه مطالعات انجام شده توسط محققین مختلف کشور، روي درخت گیلاس، زردآلو و بادام در استان سمنان، روي درختان بادام، گردو و زردآلو در شیراز، روي درختان زردآلو در قزوین و رامهرمز، روي درختان آلو در استان خراسان، روي گیلاس در استان تهران، روي درختان بادام و گردو در استان چهارمحال و بختیاري و روي درختان میوه دانه دار شامل سیب و گلابی و به از نقاط مختلف کشور و روي درختان گردو در استانهاي فارس، کرمان، همدان و چند نقطه دیگر گزارش شده است.
مهمترین گونه ی قارچ عامل بیماري پوسیدگی آرمیلاریایی ریشه و طوقه Armillaria mellea می باشد. بیماري پوسیدگی آرمیلاریایی طوقه و ریشه به اسامی دیگري نیز مشهور است :
1) پوسیدگی قارچ کلاهکدار ریشه 2) قارچ ریشه بلوط 3) پوسیدگی بند کفشی ریشه. گونه هاي متعدد جنس قارچی آرمیلاریا در خصوصیاتی از قبیل قدرت بیماري زایی و دامنه میزبانی داراي تفاوت هاي آشکاري هستند و به کمک ویژگی هایی از قبیل آزمون سازگاري جنسی،، اندام باردهی و انگشت نگاري مولکولی قارچ شناسایی می شوند.
علایم عمومی
نشانه هاي عمومی و غیر اختصاصی هستند که روي شاخ و برگ درختان بروز میکند. شاخه ها کم رشد و ضعیف شده و تعداد آنها هم کم میشود. سرخشکیدگی شاخه ها و باریک شدن تاج درخت از علایم بارز خسارت آرمیلاریا است، منتهی این علایم میتواند از نشانه هاي سایر قارچ هاي بیماري زا نیز باشد و گسترش بیماري در سطح باغ به صورت لکه اي وموضعی است. برگ ها رنگ پریده و متمایل به زرد و کوچک شده، میوه ها نیز کوچک و کم آب گردیده و گاهی دچار زودرسی نامناسب میشوند. بدین ترتیب درختان آلوده دچار زوال تدریجی شده و ممکن است که با سرعت دچار مرگ شوند.
نوع دوم نشانه هاي اختصاصی پوسیدگی آرمیلاریایی طوقه و ریشه هستند و این علایم زمانی مشاهده میشوند که با یک چاقو لایه هاي خارجی پوست را تا سطح چوب برداریم در محل تنه- طوقه و ریشه که در این حالت به جاي اینکه بافت ها سفید رنگ و سالم باشند یک لایه میسلیومی سفید تا کرمی رنگ و به شکل بادبزن فرنگی دیده می شود. در نهایت پس از پوسیدگی کامل به رنگ قهوه اي تیره در می آیند.
جزئیات چرخه بیماري بر حسب نوع گونه قارچ آرمیلاریا تفاوت دارد ولی اصول کلی بدین شکل است که همه انواع قارچ هاي آرمیلاریا داراي دامنه میزبانی وسیعی بوده و به تعداد زیادي از گیاهان زراعی، باغی و غیره حمله کرده و خسارت می زنند. ممکن است که مایه قارچ در خاك آلوده وجود داشته باشد و یا از طریق خاك، آب آبیاري و نهال هاي آلوده به داخل باغ وارد شود .
میزان و شدت بیماري پوسیدگیهاي آرمیلاریایی ریشه و طوقه در درختان میوه بستگی به قدرت بیماريزایی قارچ، میزان حساسیت درخت و شرایط آب و هوایی درجه حرارت محیط و رطوبت خاك دارد.
مدیریت بیماری
:
با اینکه بیماری ریشه آرمیلاریا جزء شایعترین بیماریهای درختان است که در جهان بر روی آن مطالعه شده و رویکرد های بالقوه بسیاری برای مدیریت این بیماری وجود دارد اما در واقع در بسیاری از موارد ما ابزاری کارآمد و عملی برای کاهش بیماری نداریم. گرچه گونه های بسیاری از درختان میزبان بیماری آرمیلاریا هستند اما تفاوت هایی در میان حساسیت بین گونه های محلی وجود دارد . در برخی مناطق شدت بیماری با تغییر گونه هماهنگی دارد . به نظر می رسد اگر سیستم های ریشه آلوده از خاک برداشته شود راهی برای کاهش آلودگی های بعدی باشد .
تنک کردن بر بیماری ریشه آرمیلاریا اثر می گذارد . جایی که تراکم درخت باعث استرس می شود و استرس بیماری را افزایش می دهد . تنک کردن بیماری را کاهش می دهد به همین ترتیب از تنک کردن می توان برای تنظیم ترکیب گونه ها به نفع گونه های مقاومتر استفاده کرد. در بعضی موقعیتها خصوصا در باغات میوه ایجاد یک مانع در خاک برای ریشه و رشد ریزومورف می تواند یک راه عملی برای محدود کردن گسترش پاتوژی باشد. این کار با کندن گودالی به عمق یک متر و گذاردن یک لایه لاستیک و پر کردن مجدد انجام می شود .البته برای اینکه کار امد تر باشد باید پاتوژن را از اطراف هم محدود کرد.